بن‌بست کنونی سیاست

چه قدم‌هایی در سیاست داخلی باید برداشته شود تا ما به ورطه‌ی تهاجم نظامی از خارج، کودتا، جنگ داخلی، و فروپاشی اقتصادی و زیست‌محیطی درنغلطیم؟

بن‌بست کنونی سیاست
Photo by Javad Esmaeili / Unsplash

 

English edition

عبدی کلانتری

۲۷ مرداد ۱۴۰۴

آدم هرچه بیشتر به بحران سراسری کنونی و بن‌بست‌های سیاستِ داخلی فکر می‌کند بیشتر به این نتیجه می‌رسد که برای جلوگیری از فروپاشی کشور باید جمهوری اسلامی تعطیل شود یا حتا اگر لازم شد فروبپاشد! این بصیرت تازه‌ای نیست و با هر دور از شکست اصلاح‌طلبی طی دهه‌های گذشته بیشتر مسجل شد، اما جنگ دوازده‌روزه با وضوح بیشتری این موقعیتِ پیشافاجعه را برجسته کرده است.

چه قدم‌هایی در سیاست داخلی باید برداشته شود تا ما به ورطه‌ی تهاجم نظامی از خارج، کودتا، جنگ داخلی، و فروپاشی اقتصادی و زیست‌محیطی درنغلطیم؟ رادیکالیسم چپ پاسخش انقلاب مردمی است. اما همان رادیکالیسم به ما می‌گوید شرایط عینی کافی نیست، شرایط ذهنی هم ضرور است یعنی تشکیلات مردمی، رهبری، قدرت تبلیغ رسانه‌ای، بسیح نیروهای تازه‌نفس انقلابی و حرکت به سمت ضربه نهایی. در اوضاع کنونی این امکان از ما دریغ شده است. در فقدان رویداد انقلاب، فقط دو مسیر دیگر باقی می‌ماند: رفورم ریشه‌ای و رادیکالیسم راست (براندازی)!

آیا چیزی از اعتبار و مشروعیت نیروهای خواهان رفورم باقی مانده است؟ بیایید آخرین بیانیه‌ی رسمی جبهه اصلاح‌طلبان را نگاهی سریع بیندازیم.

بیانیه‌ای که دیروز، ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از طرف «جبهه اصلاحات ایران» منتشر شد، در راهکارهای پیشنهادی‌اش اندکی از رفورم‌های قطره‌چکانی فراتر می‌رود و خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی (نه فقط رفع «حصر»)، آزادی انتقاد، رفع سانسور، و تعلیق غنی‌سازی هسته‌ای می‌شود. بیانیه «اصلاح ساختار حکمرانی» را می‌طلبد و بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی. در سیاست خارجی پایان دادن به تنش‌زایی و انزوا را پیش می‌گذارد.

زبان و زمان

دو مشکل اساسی چنین بیانیه‌هایی را عقیم و بی‌معنی می‌کند. اول زبان چاپلوسانه‌ی اصلاح‌طلبی، جمله‌های دوپهلوی نعل‌ومیخی، پیچیده در تعارفات و دروغ‌های مصلحتی است که دیگر کارآیی ندارد و بلافاصله انزجار خواننده را برمی‌انگیزد: «تجاوز جنایتکارانه اسرائیل و تحمیل جنگ ۱۲ روزه به ایران، با وجود پاسخ قاطع [دروغ: غافلگیری حاکمیت، درو شدن رهبران نظامی و دانشمندان هسته‌ای، نابودی کامل مرکز هسته‌ای فردو و غیره] و آشکار شدن توان بازدارندگی و قدرت دفاعی نیروهای مسلح کشور [تعارفات: حریم هوایی سراسرکشور بی‌دفاع در اختیار جنگنده‌های دشمن بود]، چهره امنیت ملی ما را در منطقه و جهان دگرگون ساخته است. [دوپهلو: چهره را دگرگون کرده یعنی چه؟ با صراحت نمی‌گوید نیروهای نیابتی و «عمق استراتژیک» بر باد رفت، ما شکست خوردیم.]» ملاحظه می‌کنید؟ یک جمله طولانی با ساختار «با وجود فلان و فلان [تعارفات و تملقات]، چهره امنیت ما دگرگون شد. [لفافه‌پیچی شکست]»!

می‌خواهد خطر حمله نظامی بعدی را برجسته کند اما بجای گفتن اینکه مسئولیت این حمله، اگر اتفاق بیفتد، با شخص خامنه‌ای و حاکمیت است که همین الان اعلام نمی‌کند ما خواهان صلح با آمریکا و اسرائیل هستیم و از غنی‌سازی کوتاه می‌آییم، اینطور می‌پیچاند که «پیشگیری از سناریوی مشروعیتِ جنگ آینده علیه ایران» امر انتخاباتی نیست بلکه «فوریت امنیت ملی» است. همین‌قدر گنگ و پراستفهام! یازده راهکار ارائه می‌دهند با همین زبان!

چرا در شرایط عینی انقلابی، زبان و فورمِ راهکارها اهمیت بالایی دارد؟ چرا زبان باید صریح، رادیکال، حتا تهاجمی باشد؟ مثالی می‌زنم. رصد می‌کردم، برنامه آخر پوریا زراعتی در اینترنشنال ظرف دو ساعت اول در یوتوب دویست هزار بیننده گرفت! خودتان حدس بزنید از ماهواره چند میلیون ایرانی به استقبال‌ش رفتند! در مقایسه، گفتار نسبتاً پرطرفدار مراد ویسی در همان رسانه که همان هدف‌ها و همان تبلیغات را ارائه می‌دهد بیش از چندهزار بیننده نمی‌گیرد، در حالی‌ که آقای ویسی مستدل حرف می‌زند، شاهد می‌آورد، سعی می‌کند روشمند و منطقی جلو برود و روی‌هم رفته زبانی خالی از هتاکی دارد. پوریا زراعتی خارج از استانداردهای ژورنالیسم حرفه‌ای عمل می‌کند، زبانِ دوم نتانیاهو و اسموتریچ است، زبان کسی که پیروز شده را دارد، می‌گوید مردک تو را هر کجا پنهان شوی از سوراخ موشت بیرون می‌کشیم و پودرت می‌کنیم، تک تک سردارهات جلو مانتیور بمب‌های ماست! دقت کنید، زبان قدرت و برتری همان زبان هژمونیک است. زبان هژمونیک مردم را به سمت خودش می‌آورد. انسان‌های بی‌دفاع و بی‌قدرت به شکل آهن‌ربایی جذب زبان هژمونیک می‌شوند، می‌خواهند در کنار یا سوار کشتیِ قدرت باشند. این‌گونه قوت قلب می‌گیرند. در این لحظه، این زبان رادیکالیسم راستِ برانداز است.

مشکل دوم بیانیه‌ی جبهه اصلاحات نشناختن زمان است. در سیاست زمان تقویمی نیست، دوران رکود با دوران بحران و دوران بحران با دوران عینی انقلابی با ساعت‌های متفاوتی کار می‌کنند. نمی‌توان راهکارها را طوری ارائه کرد که وقت زیادی در اختیار این بازیگران است. با توجه به اینکه تهاجم نظامی اسرائیل موفق به روی کار آوردن رضا پهلوی نشد، قاعدتاً باید نتیجه گرفت که حالا دست اصلاح‌طلبان و «اعتدال‌گرایان» برای تغییرات اساسی از درون قوی‌تر شده است. «آس برنده» در لحظه‌ی خطیر کنونی دست همین اعتدالی‌هاست: محور مقاومت ضربه سنگینی خورده و تعادل‌ش را دست داده، برای بقای خودش هم شده باید سکان را بسپارد دست همین نیروهای داخلی که خواهان «تغییر پارادایم حکمرانی» هستند. آنها می‌توانند ترامپ را قانع کنند که «تغییر رژیم» از داخل به دست آنها هزینه‌اش کمتر و سودش بیشتر است تا تهاجم نظامی. اما دریچه‌ی این فرصت به سرعت بسته خواهد شد، وقت زیادی باقی نمانده!

💡
~ تغییر پارادایم باید بازگشت‌ناپذیر باشد.

بنابرین، وقتی جبهه اصلاحات می‌گوید زندانیان سیاسی را آزاد کنید باید تأکید کند همین الان، که مردم به چشم ببینند و متقاعد شوند، یک ثانیه تأخیر جایز نیست. تعطیل برنامه هسته‌ای همین امروز، نه فردا! لغو احکام اعدام همین الان! لغو فیلترینگ فضای مجازی الان! حقیقتاً وضعیت پیشافاجعه وقت زیادی برای تعارفات و دعواهای پینگ‌پنگی میان جناح‌ها باقی نگذاشته، اگر می‌گویند انتخابات آزاد، رفراندم، تغییر حکمران و حکمرانی، این برای سه سال بعد نیست، باید همین فردا باشد! برتری گفتمان رادیکالِ راست در این است که پس از کودتا یا پس از براندازی دیگر امکان ندارد اوضاع به گذشته برگردد، مرگ یک بار شیون یک بار! گفتمان اعتدال‌گرایی برعکس بی‌تضمین است، حتا اگر اینجا و آنجا ثمر دهد تضمینی برای برگشت به تبه‌کاری‌های سابق نیست، مردم آنرا به چشم تاکتیک بقا  می‌بینند، حاکمیت با رفورم وقت می‌خرد. تغییر پارادایم باید بازگشت‌ناپذیر باشد.

و البته اصلاحات‌چی‌ها نه زبان درست و درمانی دارند و نه زمان می‌شناسند، چون دست‌شان با حاکمیت در یک خزانه است! دیگر نگویم که از شکل و شمایل‌شان هم همه بیزاریم، که آنجا دیگر تفاوتی میان جبهه پایداری و جبهه اصلاحات نیست، از عمامه روحانی بگیر تا ته‌ریش پزشکیان و عراقچی، تا آن خنده‌ی کریه ظریف، تا لچک‌‌های سفت‌وسخت سخنگویان دولت.

نزد مردم، «مشروعیت جنگ آینده علیه ایران» [از بیانیه] را این عوامل تعیین خواهند کرد. /// ع. ک.

دنباله مطلب

درسی که چارلی کِرک، برای «هندی رجب» کودک پنج ساله غزه‌ای داشت

درسی که چارلی کِرک، برای «هندی رجب» کودک پنج ساله غزه‌ای داشت

در هفته‌ای که گذشت، فیلم «صدای هندی رجب» ساخته «کوثر بن حنیه» در جشنواره ونیز ایتالیا از سوی تماشاگران ۲۴ دقیقه به صورت ایستاده مورد تشویق قرار گرفت؛ رویدادی تاریخی که دست کم در طول تاریخ این جشنواره بی‌سابقه بوده است. فیلم، روایت واقعی تماس تلفنی  کودک پنج‌ ساله

نوشته میلاد پورعیسی
حمله دوباره اسرائیل و آمریکا، بی‌تصمیمی حکومت و مخالفان، بی پناهی مردم

حمله دوباره اسرائیل و آمریکا، بی‌تصمیمی حکومت و مخالفان، بی پناهی مردم

بی پناهی مردم در این لحظه تاریخی دلهره آور را تنها نمی‌شود در حاکمان آن‌ها جستجو کرد. همان سیاست روزمره‌گی و بی‌تصمیمی جمهوری اسلامی در پرونده هسته‌ای که امروز کار را به باز شدن آسمان ایران به روی اسرائیل کشانده، به گونه‌ای دیگر در جریان مخالفان آن یا همان «اپوزیسیون» دیده می‌شود.

lock-1 نوشته میلاد پورعیسی
میدان آزادی و کنسرتی که برگزار نشد

میدان آزادی و کنسرتی که برگزار نشد

در کشوری که فقر، اختلاف طبقاتی، فساد ساختاری، کمبود آب و برق، و تورم افسار گسیخته خشم اجتماعی را به اوجی بی‌سابقه رسانده، اجتماع عظیم مردم در قلب تهران می‌توانست چیزی فراتر از موسیقی باشد؛ می‌توانست جرقه‌ی یک شورش خیابانی بشود.

lock-1 نوشته عبدی کلانتری
تاسیان و جنگ حافظه

تاسیان و جنگ حافظه

چه کسی حق دارد گذشته را روایت کند؟ این پرسشی است که امروز، بیش از هر زمان دیگر، در ایران ما مطرح است. گذشته نه تنها در کتاب‌های درسی یا آرشیوهای رسمی که در سریال‌های تلویزیونی، روزنامه‌ها و رسانه‌های اپوزیسیون نیز بازسازی می‌شود؛ و همین گذشته است که می‌تواند مسیر آینده را تعیین کند.

نوشته سیاوش شهابی