چرا «اعتدال‌گرایان» خوشحالند؟

پس از تهاجم اسرائیل و جنگ دوازده روزه، اعتدال‌گرایان به طور علنی صحبت از ضرورت تغییر «پارادایم حکمرانی» می‌کنند. «پارادایم»ای که باید تغییر کند ولایت فقیه و رادیکالیسم شیعیِ «محور مقاومت» است، اما شروع تغییر با پذیرش سبک زندگی طبقات متوسط و رفع سانسور اینترنت نشاندار می‌شود.

چرا «اعتدال‌گرایان» خوشحالند؟
Photo by Levi Meir Clancy / Unsplash

English edition

عبدی کلانتری

۱۵ مرداد ۱۴۰۴

اعتدال‌گرایان در جمهوری اسلامی مجموعه‌ چهل‌تکه‌ای هستند متشکل از هاشمیست‌ها، اصلاح‌طلبان حکومتی، امنیتی‌های منتقد محور مقاومت، اسلامگرایان متمایل به غرب، تشکل‌هایی مثل حزب اعتدال و توسعه، حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، حزب اعتماد ملی، حزب کارگزاران سازندگی ایران، حلقه‌ی «دنیای اقتصاد» و کارشناسانِ ضد اقتصاد دولتی، برخی فرصت‌طلبان نزدیک به رهبری که برحسب اوضاع و شرایط میان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی مانور می‌دهند مثل قالیباف، ولایتی، لاریجانی، ضرغامی، و امثال آنها.  

این طیف رنگارنگ در مجموع نماینده بورژوازی داخلی و طبقات تجاری ایران هستند. هدف نهایی اعتدال‌گرایان حفظ نظام جمهوری اسلامی و هدایت آن به سمت ادغام بیشتر در سیستم تجارت جهانی و عادی‌سازی روابط با غرب بوده و هست. پارادایم عمل آنها عمدتاً لیبرالیسم اقتصادی، نه لیبرالیسم سیاسی، است. از همین رو همیشه بیعت با رهبری و نفوذ از کانال‌های قدرت، مثل مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت، برای آنها ریسک کمتری داشته تا اصلاح‌طلبی متکی بر تشکل‌های جامعه مدنی. در کابینه‌های خاتمی، روحانی، و حالا پزشکیان صحبت از نوعی آشتی ملی می‌کردند اما توان‌شان بیشتر از اصلاحات قطره‌چکانی نمی‌کشید چون اهرم‌های اصلی قدرتِ سیاسی دست آنها نبود. برآیند عملی سیاستگزاری آنها ناامیدی مردم از اصلاحات و رویگردانی از انتخابات بود.

پس از تهاجم اسرائیل و جنگ دوازده روزه اما به طور علنی صحبت از ضرورت تغییر «پارادایم حکمرانی» می‌کنند. «پارادایم»ای که باید تغییر کند در نهایت همان ولایت فقیه و رادیکالیسم شیعیِ «محور مقاومت» است، اما شروع تغییر با پذیرش سبک زندگی طبقات متوسط و رفع سانسور اینترنت نشاندار می‌شود. حذف تندروهایی نظیر کاظم صدیقی امام جمعه تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر که از ستادهای مهم تندروهای اسلاموفاشیست است، و شاید در مرحله بعدی حذف سران جبهه جهادی مثل سعید جلیلی از نهادهای رهبری، شروع این روند باشد.  

وحشت از سقوط و تشکیل «شورای دفاع»

دوازده روز ضربات سهمگین ارتش اسرائیل به ارکان سیاسی و نظامی رژیم، آسیب‌پذیری آن‌ را به حاکمان فهماند و چون این خطر، برخلاف خیزش‌های مردمی، از آسمان و فراسوی مرزها نازل شد، «راه حل» همیشگی نظام مقدس برای حفظ خود که سرکوبِ بیشتر و کشتار مردم باشد اینجا چاره‌ساز نیفتاد.

حاکمان می‌دانند بخش بزرگی از مردمِ جان‌به‌لب‌رسیده به شکل منفعل از تهاجم نظامی اسراییل راضی‌ بودند و همین حالا نیز از ادامه‌ی آن استقبال خواهند کرد. اپوزیسیون سلطنت‌طلب از این تهاجم روحیه گرفت و به اتحاد بیشتری رسید. زمزمه‌ی کودتا جدی‌تر شد و پربیننده‌ترین شبکه رسانه‌ای فارسی‌ با تمام امکانات و منابع خود در جهت مشروعیت بخشیدن به حمله نظامی اسرائیل و یحتمل کودتای افسران ناراضی به عنوان عملیات نجات ایران نسبتاً موفق عمل کرد. ماهواره با مخاطبان میلیونی و بازپخش یوتیوبی برنامه‌هایی که در اینترنت بالای صدهزار یا دویست‌هزار بیننده دارند نشانه‌های این برتری پروپاگاندای رسانه‌ای و نبرد برای کسب هژمونی هستند. ماشین جنگی اسرائیل، امکانات بی‌انتهای مالی و تبلیغاتی سلطنت‌طلبان و لابی اسرائیل، و چهره‌ی کلیدی رضا پهلوی به عنوان پاسدار میراث عصر طلائی شکوفاییِ طبقه‌ی متوسط ایرانی، همراه با سیاست نوستالژیا و دستکاری حافظه‌ی تاریخی، همه دست به دست هم می‌دهند تا در این مقطع موجودیت جمهوری اسلامی را بیشتر از همیشه به خطر اندازند.

در پاسخ به این خطر، حاکمیت جمهوری اسلامی «شورای دفاع» را به عنوان نهادی متمرکز و جدید ذیل «شورای عالی امنیت ملی» تشکیل داد ــ با ریاست مسعود پزشکیان متشکل از مقامات عالی‌رتبه کشوری و لشگری ــ که تلاشی برای تمرکز و استحکام قدرت دفاعی است. بنا به گزارش یک روزنامه اصلاح‌طلب، «تشکیل شورای دفاع را می‌توان نشانه‌ای روشن از بازتعریف تهدید [تهاجم نظامیِ مجدد و نفوذ امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل] و بازآرایی ساختار قدرت در جمهوری اسلامی دانست.» (اعتماد، ۱۳ مرداد ۱۴۰۴)

چه کسی آس برنده را دارد؟

برنده‌ی بی‌واسطه‌ی تهاجم اسرائیل اما، به نظر من، اپوزیسیون سلطنت‌طلب نیست بلکه طیف بزرگ نئولیبرال جمهوری اسلامی است، همان «اعتدال‌گرایان» نام‌برده در بالا، که سه دهه نقش «شبه‌اپوزیسیون» مطیع و خادمِ داخلی را بازی کرده، اهرم‌های اقتصادی بازار آزاد، خصوصی‌سازی‌ها، اتاقهای بازرگانی، و بوروکراسی کارمندی را در اختیار داشتند، اما از لحاظ نظامی و سیاسی اخته بوده و از همین‌رو تهدیدی جدی برای سپاه و بیت رهبر محسوب نمی‌شده‌اند. (برای توضیح بیشتر نگاه کنید به: عبدی کلانتری: «سیستم قدرت و تئوکراسی شیعی») پس از تهاجم نظامی اسرائیل و آمریکا، این «اعتدال‌گرایان» بوی الرحمن فاشیسم اسلامگرا به مشام‌شان خورده و روحیه گرفته‌اند. آنها حالا با جسارت صحبت از ضرورت «تغییر پارادایم حکمرانی» می‌کنند. آنها می‌دانند در غرب گوش شنوا دارند و اگر جاه‌طلبیِ غنی‌سازی و دشمنی با اسرائیل را کنار بگذارند راه مصالحه هموار خواهد شد. از نگاه نظم جهانی سرمایه (اتحادیه اروپا، ایالات متحده‌ی ترامپ، کشورهای عربی، هند و شرق آسیا)، بجای یک کودتای پرسروصدای اسرائیلی با ریسک بالا، چرا یک کودتای خزنده‌ی آرام با هزینه‌ی کمتر و شانس موفقیت بیشتر را نشود آزمود؟

پیام علی‌اکبر ولایتی در ضرورت تغییر رویکرد حاکمیت متناسب با وضعیت پساجنگ

چرا در رقابت میان جناح‌های بورژوازی ایران در جلب طبقات متوسط و رسیدن به قدرت، اپوزیسیون سلطنت‌طلب شانس کمتری دارد؟ بخشی از پاسخ، شکست هدف «رژیم چنج» در اثر حمله نظامی اسرائیل بود. اگر به یاد داشته باشید، در هماهنگی قبلی و هم‌هنگام با تهاجم نظامی اسرائیل، رضا پهلوی به پاریس رفت و در یک کنفرانس مطبوعاتیِ چندزبانه با قاطعیت گفت رژیم «در آستانه سقوط» و «لبه پرتگاه فروپاشی» قرار دارد [اینجا]. در آن روزها چنین به نظرمی‌رسید که  همه چیز برای تغییر رژیم آماده است. او گفت، «این یک فرصت طلایی است که دنیا به هموطنان من داده است.» [اینجا] درباره بمباران زندان اوین، رضا پهلوی در همان کنفرانس ادعا کرد که این ضربه‌ی «سمبولیک» درِ زندان را گشود اما به خود زندانیان آسیب نزد، در نتیجه یکی دیگر از ستادهای قدرت رژیم فروریخت، بمباران اوین «در چشم مردم عملی مثبت دیده می‌شود.» در پاسخ به یک خبرنگار دیگر تکرار کرد [اینجا] که زدن اوین «فرصت را حتا بیشتر می‌کند که مردم به رژیم ضربه بزنند.» او از صفت‌های «مثبت» و «تشویق‌کننده» برای بمباران اوین استفاده کرد و مدعی شد که، «گزارش‌های موثق حاکی از این است که خانواده علی خامنه‌ای و سران رژیم در حال فرار از ایران هستند.»

اما در عمل چه شد؟ پس از حملات موشکی متقابل رژیم به شهرهای اسرائیل، نتانیاهو و ترامپ اعلام آتش‌بس کردند! نه مردم برای بازگرداندن سلطنت به خیابان ریختند و نه رژیم با از دست دادن سران نظامی و امنیتی‌اش از قدرت ساقط شد. برخلاف وعده‌های شاهزاده در کنفرانس پاریس، در پایان جنگ دوازده روزه روشن بود که حتا اگر مردم نسبت به بازگشت پهلوی نظر مساعد داشته باشند، که بسیاری داشتند، آنها حاضر نیستند در مصاف خیابانی جان خود را در این راه به قمار بگذارند. این اپیزود به خوبی ثابت کرد که تنها راه بازگشت رضا پهلوی به قدرت یک کودتای اسرائیلی آمریکایی است. خود او نیز به زودی در شبکه اکس اعلام کرد از طریق رسانه ایران‌اینترنشنال شروع به اسم‌نویسی نظامیان ناراضی خواهد کرد، ««من یک کانال رسمی ایجاد کرده‌ام که مقامات نظامی، انتظامی و امنیتی مستقیماً با من و تیم من تماس گرفته تا به عملیات گسترش‌یابنده‌ی ما بپیوندند.»

اکنون رقیب داخلی سلطنت‌طلبان ــ از قضا درست بر اثر تهاجم نظامی اسرائیل ــ در موقعیت بهتری قرار گرفته است. (در مورد واکنش  دوگانه‌ی طبقه متوسط در قبال سلطنت‌طلبان و اصلاح‌طلبان نگاه کنید به: عبدی کلانتری، صلح با شیطان؛ درباره‌ی ایده‌ی ائتلاف اپوزیسیون نگاه کنید به: عبدی کلانتری، از میانه به راست و آنسوتر) برنامه‌های اقتصادی اعتدال‌گرایان با کلیدواژه «توسعه» چندان تفاوتی با برنامه‌های سلطنت‌طلبان ندارد. برنامه‌های اجتماعی اعتدال‌گرایان برداشتن فیلترینگ اینترنت و پذیرش سبک زندگی طبقات متوسط به ویژه زنان و جوانان است که شامل رفع حجاب اجباری هم می‌شود. اگر موفق شوند، تأکید کنیم اگر موفق شوند، پیروزی آنها هم بر جناح اسلاموفاشیست داخلی و هم بر اپوزیسیون سلطنت‌طلب در جلب افکار عمومی خود چیزی معادل یک کودتای کم‌هزینه است که می‌شود همان «استحاله» یا «تغییر پارادایم حکمرانی»! این وعده‌ای بود که دو روز پیش، ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، روزنامه‌هایی چون «سازندگی» و «توسعه ایرانی» با تیتر درشت اعلام کردند. /// ع. ک.  


© کپی‌رایت ایران‌درفت ـــ کپی و تکثیر این مقاله در رسانه‌های اجتماعی ممنوع است.

دنباله مطلب

گذار از تونل: زندگی و اقتصاد در تهران

گذار از تونل: زندگی و اقتصاد در تهران

در تهران، قیمت‌ها مثل سایه‌های روی دیوار در حرکت هستند، ناپایدار، زنده، هر ساعت شکل عوض می‌کنند. شهر نفس می‌کشد اما به جلو نمی‌رود؛ دور خودش می‌چرخد و زبان بقا را زمزمه می‌کند: اجاره، نرخ ارز، نان، دارو، و امید به نوری در انتهای تونل.

نوشته عبدی کلانتری
از جمله تصاویر نمادین مبارزه قهرمانانه جوانان در دوران قیام ژینا

صعودِ زندگی: روایت ایرانِ پس از ژینا

بیم‌هایی جدی در افق است. رژیم جمهوری اسلامی زخم‌خورده اما خطرناک است. همین جنگ کوتاه با اسرائیل نشان داد که کشور تا چه حد آسیب‌پذیر و مردم چه اندازه بی‌پناه‌اند. پرسش سختی پیش روی جامعه قرار دارد: چگونه می‌توان استبداد داخلی را به پایان برد بی‌آن‌که طعمهٔ جنگ خارجی یا هرج‌ومرج داخلی شد؟

lock-1 نوشته سیاوش شهابی