از قاچاق  گله گوسفند، تا دفاع از مرزها، سرنخ‌ آتش سوزی‌ در طبیعت کردستان

نزدیک به چهار ماه است که جنگل‌ها و دشت‌های استان کردستان در آتش می‌سوزند. نه اظهار نظری از سوی دولت و نه اراده‌ای از سوی آن‌ها برای مهار آن دیده نمی‌شود.

جنگل و دشت‌های کردستان در آتش
نزدیک به چهار ماه است که جنگل‌ها و دشت‌های استان کردستان در آتش می‌سوزند. نه اظهار نظری از سوی دولت و نه اراده‌ای از سوی آن‌ها برای مهار آن دیده نمی‌شود.

English edition

۲۵ شهریور ۱۴۰۴

نزدیک به چهار ماه است که جنگل‌ها و دشت‌های استان کردستان در آتش می‌سوزند. نه اظهار نظری از سوی دولت و نه اراده‌ای از سوی آن‌ها برای مهار آن دیده نمی‌شود. این تنها نیروهای مردمی هستند که مثل سال‌های قبل با هر چه در دست دارند به جنگ آتش می‌روند. از سال ۹۴ تا امروز بر اساس آمار فعالان محیط زیست این استان، ۱۷ نفر بر اثر گیر کردن در آتش جان خود را از دست داده‌اند.  

آمار کاملی از مجموع آتش سوزی از ابتدای تابستان تا امروز در این منطقه ارائه نشده و تنها بر اساس آمار نهادهای مدنی مثل «انجمن سبز چیا» می‌دانیم تنها در خرداد ماه امسال ۶۸۶ هکتار از زمین‌های آن گرفتار آتش سوزی شد. هنوز این آتش‌ها در جریان است و به گفته فعالان محیط زیست این استان، توقع خاموشی کامل آن بیشتر شبیه یک آرزو است.

بر اساس گزارش انجمن سبز چیا از ابتدای امسال تا مهر ماه در کل استان، مساحت ۳ هزاز و ۱۲۳ هکتاری جنگل‌ها و دشت‌ها درگیر آتش شده‌اند. عوامل این آتش سوزی‌ها در استان چه مواردی هستند؟ نیروهای مردمی برای مهار آتش چه امکاناتی دارند و سهم دولت در این روند چیست؟ 

در این گزارش مفصل برای پاسخ به این پرسش‌ها، با دو عضو سابق و فعلی انجمن سبز چیا گفتگو کردیم. هر دو این فعالان بر عوامل انسانی عمدی در این آتش سوزی ها و آن هم عامل دولتی تأکید می‌کنند؛ دولتی که بر اساس این روایات، انگار دست کم بخشی از آتش را روشن کرده و کنار می‌رود، تا نیروهای مردمی به خاموش کردن آن بشتابند. 

یک بار برگزاری رزمایش نظامی باعث آتش سوزی در زمین‌های مرزی شده، یک بار رد کردن گله گوسفند از مرز، و بار دیگر هم تلاش برای تصاحب زمین، بخش عمده عوامل انسانی آتش سوزی سال‌های گذشته در محیط زیست کردستان است.  آن طور هم که فعالان مدنی حاضر در این گفتگو می‌گویند، بیشتر این آتش سوزی‌ها توسط نهادهای دولتی و امنیتی راه افتاده است. یکی مثلاً آتش سوزی در بخشی از جنگل‌های مرزی اطراف مریوان که نیروهای مرزبانی به روشنی، دلیل راه افتادن آن را انجام رزمایش نظامی پس از حمله اسرائیل به ایران عنوان کرده‌اند.

فعال محیط زیست اولی که ما نخست به انتشار سخنان او می‌پردازیم، فردی است که ما به دلیل رعایت ــــــ مسائل امنیتی از او با نام مستعار «بهروز بهزادی» نام می‌بریم. بهروز که در حال حاضر عضو انجمن سبز چیا در شهر مریوان استان کردستان است، معتقد است عامل عمده آتش سوزی‌های این استان در سال‌های گذشته عامل انسانی و در میان این عوامل، آتش سوزی‌های عمدی از سوی نهادهای نظامی و امنیتی نقش پر رنگ‌تری دارند:‌ «غالب آتش سوزی‌ها در حاشیه شهرها هستند که طمع استفاده از زمین برای اهداف تجاری از دلایل اصلی این سوانح به شمار می‌روند. علاوه بر آن در مناطق مرزی، مرزبانان بیشتر اهداف امنیتی مثل مین روبی را مطرح کرده‌اند. کردستان استان هم مرز با عراق است و در دوران جنگ مین‌های زیادی در زمین‌های آن کار گذاشته شده است.»

جنگل را آتش می‌زنند، تا رد پای گوسفندان پاک شود

در مریوان به عنوان یکی از شهرهای مرزی کردستان و البته یکی از جنگلی‌ترین آن‌ها «مانور نظامی» و «تمرین تیراندازی» تا به حال چند صد هکتار از این منابع طبیعی را از میان برده است. یکی هم بعد از حمله اسرائیل به ایران بود که تمرین نظامی سپاه پاسداران برای «حفظ امنیت» چندین هکتار دیگر از جنگل‌ها را از میان برداشت.  با این حال، بهروز شخصاً پاک کردن رد پای قاچاق بران از سوی نیروهای مرزبانی را یکی دیگر از عوامل عمده این آتش سوزی‌ها به ویژه در مناطق نزدیک به مرز می‌داند.

این ادعایی است که تا امروز در کمتر رسانه‌ای به صراحت از آن حرف زده شده است. تقریباً در همه اخبار این سال‌ها درگیری نیروهای مرزبانی با قاچاقچیان و حتی کشته شدن شماری از آن‌ها گزارش شده است.

به گفته آقای بهزادی فعال محیط زیست ساکن مریوان:‌ «پاک کردن رد پای قاچاق‌ بران در این مناطق از دلایل عمده آتش سوزی‌های عمدی از سوی مرزبانان بوده است. برای نمونه مساله صادر کردن  گوشت برای فروختن در عراق که به صورت رسمی در ایران ممنوع است، از اهداف آتش زدن این نواحی از سوی مرزبانی برای امسال و سال‌های دیگر بوده است. فرض کنید گوشت یک گوسفند حدود صد میلیون تومان است و در صورت خروج آن از ایران و ورود به عراق، معادل حدود چهارصد میلیون تومان به فروش می‌رسد. یک قاچاق‌بر در یک معامله مرزبانی را راضی می‌کند که اجازه رد شدن این گله گوسفند از مرز را بدهد. یا مثلاً حتی کولبری که مشروب یا دیگر اقلام را به بیرون مرز می‌برد. مرزبانی در نهایت برای پاک کردن رد پای این قاچاق بران اقدام به آتش زدن زمین می‌کند.»

رها شدگی محیط زیست، زیر پای جنگ با احزاب کُردی و ذغال گیری کافه‌ها

از بهروز تاثیر عامل گرمایش زمین در گسترش آتش سوزی‌ها کوهپایه‌های زاگرس در سال‌های گذشته را پرسیدیم. او برای این موضوع سهم ناچیزی در حد ده درصد و نقش عوامل انسانی را حدود نود درصد می‌داند:‌ «به نظر من عامل گرمایش زمین در آتش سوزی البرز و زاگرس، بیشتر شبیه توجیه است و نقش کم رنگی به نسبت به عوامل انسانی عمدی و سهوی داشته است. در منطقه مریوان به نظر می‌رسد بیش از نود درصد عامل آتش سوزی‌ها انسانی چه عمدی و چه سهوی بوده است.» 

او «رها شدگی مساله محیط زیست» از سوی مسئولان را ریشه اصلی آتش سوزی‌ها در کردستان با عامل انسانی، از نوع عمدی و سهوی ارزیابی می‌کند: «از ابتدا محیط زیست در جمهوری اسلامی اهمیتی نداشته است. در بهترین حالت نقش منبع درآمد داشت. این ریشه اصلی همه انواع عوامل آتش سوزی‌ها، چه انسانی و چه طبیعی است.»

آقای بهزادی ادامه می‌دهد:‌ «اما از نظر مساحت آتش سوزی‌ها و عوامل انسانی عمدی، باید به دولت و نهادهای امنیتی مثل مرزبانی اشاره کرد که مثلاً برای مالکیت زمین‌ها، قاچاق‌‌ و البته دلایل امنیتی مثل احزاب کُردی و مانورهای نظامی این کار را می‌کند. در میان عوامل مردمی، معتادها، ذغال گیری از چوب درختان، تغییر کاربری زمین‌ها از جمله مهم‌ترین عوامل هستند.»

بر اساس توضیح این فعال محیط زیست، سوخت رستوران‌های کبابی و کافه‌ها در کردستان از ذغال است و برای همین، تهیه ذغال از چوب درختان، یک تجارت پر سود در استان کردستان به شمار می‌رود. رها کردن آتش در گودال‌ها و سرایت آن به دشت‌ها و جنگل‌ها یکی از دیگر از زمینه‌های بروز آتش سوزی در رشته کوه‌های زاگرس در استان کردستان است.

از آقای بهزادی درباره تلاش‌هایی که نهادهای مدنی کردستان برای مقابله با نهادهای امنیتی مثل سپاه در جریان آتش زدن منابع طبیعی کردستان پرسیدیم:‌ «ما حتی امسال برای نقش مرزبانی در آتش سوزی‌ها شاهد هم داشتیم، که آن‌ها طرح شکایت را نپذیرفتند. ضعف شدید قوانین، در کنار ترس از نهادهای امنیتی چه در میان مردم چه در دستگاه قضایی، عامل دیگر تداوم روند تخریب محیط زیست از سوی نهادهای امنیتی است. برای مثال در جریان تصرف غیر قانونی زمین‌های عمومی مبلغ کم جریمه در برابر ارزش تصرف غیر قانونی زمین‌ها در عمل این تصرفات را به کاری به صرفه برای متخلفان تبدیل کرده است.»

«کامران دوپلورە» یکی از فعالان مدنی و محیط زیستی در مریوان، تقریباً یک ماه پیش با انتشار ویدیویی در صفحه شخصی خود، نسبت به آتش‌ سوزی‌های مکرر و عمدی در جنگل‌های کردستان اعتراض کرد.او در این ویدیو خطاب به مسئولان و نهادهای دولتی ایران گفت: «چطور می‌توانید در برابر آتش‌سوزی‌های جنگلی در کردستان بی‌تفاوت باشید؟ اگر این آتش‌سوزی‌ها کار خودتان نیست و نهادهای مربوطه عمداً آنها را ایجاد نمی‌کنند، چرا تاکنون هیچ‌ کس به خاطر قطع درختان، آتش‌سوزی یا شکار غیرقانونی محکوم و مجازات نشده است؟»

یکی از شهروندان کردستان در حال اعتراض به تداوم آتش سوزی و بی تفاوتی مسئولان

جنگ با آتش، با دستان خالی

سال ۱۳۸۹، یکی از اعضای انجمن «سبز چیا» در مريوان اشاره کرده بود که تنها در ۵ ماه گذشته یعنی حدود ۱۵۰ روز، بیش از ۵۶۹ مورد آتش‌سوزی در جنگل‌های مريوان و سروآباد رخ داده است. این آمار یعنی حدوداً چهار آتش سوزی تنها در یک روز و فقط در جنگل‌های شهر  مریوان و سروآباد که مرکز فعالیت‌های انجمن محیط زیستی سبز چیا است.

با این حجم چند هزار هکتاری آتش سوزی در دشت‌ها و جنگل‌های استان، باور نکردنی‌ترین بخش ماجرا شمار نیروهای دولتی است که برای خاموش کردن آن به کار گرفته می‌شوند. ما این روزها در صفحات مجازی مربوط به فعالان مدنی کردستان، تصاویر زیادی از به کار گیری شاخه درختان از سوی نیروهای مردمی برای مهار آتش می‌بینیم؛ تصاویری که خالی بودن دست نهادهای مردمی برای این کار را نشان می‌دهد.

به گفته بهروز بهزادی، فعال محیط زیست و عضو انجمن سبز چیا:‌« اداره منابع طبیعی سالیانه با برگزاری یک مناقصه، کل پروژه خاموش کردن آتش در استان را به گروهی کمتر از ده نفره واگذار می‌کند که آن‌ها خودشان باید لباس، ابزار خاموش کردن و کفش مناسب را تهیه و آموزش لازم را ببینند. بسیاری اوقات حتی این افراد لباس ایمنی مناسبی برای ورود به آتش هم ندارند.»

این‌ها اقلیت افرادی را تشکیل می‌دهند که برای خاموش کردن آتش به جنگل ها و دشت‌ها ره سپار می‌شوند. مردم در همه این سال‌ها در نبود نهادهای مسئول، خود دست به کار مبارزه با آتش بی‌رحم استان شدند: «غیر از این پیمان کاران دولتی، نیروهای مردمی هستند که یکی به خاطر احساس خطر ناشی از گسترش آتش و دوم به خاطر حس وطن دوستی به سمت جنگل‌ها می‌روند. این دسته که اکثریت را تشکیل می‌دهند، معمولاَ نه آموزش دیده و نه امکانات خاصی دارند. برای نمونه، اخیراً یک جوان هفده ساله بر اثر خفگی جان خود را از دست داده، برای دیدار اقوام خود به روستای هنجیران مریوان رفته بود. آن جا آتش سوزی را دیده و برای خاموش کردن آن رفته است. دچار خفگی شده و چند روز در بیمارستان بوده و در نهایت جان خود را از دست می دهد.»

کمبود شدید ابزارهایی مانند «دَمَنده» که مثل جاروبرقی آتش را در خود می‌مکد، یا لباس ایمنی برای داوطلبان و البته آموزش مقابله با آتش سوزی، از نظر این فعال محیط زیست، هر چند مهم هستند ولی نخستین اولویت کردستان برای مقابله با این بحران زیست محیط محیطی نیست.

استان کردستان با این حجم وسیع از آتش سوزی جنگل‌ها و دشت‌ها، دست کم تا چند سال پیش تنها یک هلی کوپتر برای آب پاشی به روی مناطق دچار آتش داشت. در کنار آن، فعالان محیط زیستی استان، بعد از حدود یک دهه مبارزه داوطلبانه با آتش، می‌گویند راه طی شده از سوی آن‌ها، دولت را در احساس مسئولیت در این مورد دچار خطا کرده است:‌ «جلوگیری دولت از آتش سوزی و شفافیت این نهاد در توضیح علل بروز آن، و مسئولیت  دولت در مهار آتش در مرحله بعد اگر صورت بگیرد، دیگر اصولاًِ ما مجبور نیستیم این میزان از نیروهای مردمی را برای این کار بفرستیم.»

مردم بار مسئولیت را از دوش دولت برداشته‌اند

بهروز بهزادی عضو فعلی انجمن سبز چیا، و دیگر مصاحبه شونده ما در این گزارش، بر اساس تجربه این سال‌ها بر یک نکته تأکید می‌کنند. روند بیش از یک دهه، مبارزه داوطلبانه مردم با آتش سوزی‌ها در کردستان منجر به بروز یک سنت آسیب زا هم شده است؛ کنار رفتن کامل دولت از این مسئولیت و در پی آن افزایش چشم گیر قربانیان آن .

بهزادی درباره تاثیرات یک دهه فعالیت داوطلبانه نیروهای مردمی در مهار آتش کردستان معتقد است این روند به سلب مسئولیت از دولت منجر شده است:‌ «به نظر می‌رسد ما نهادهای مدنی و مردم خیلی کمتر از دولت برای مهار و جلوگیری از آتش توقع داشته‌ایم و در یک کلام باید گفت مردم این وظیفه را بر روی دوش خود گذاشته‌اند و دولت از خود سلب مسئولیت کرده است. به ویژه در بحث جلوگیری از آتش سوزی هر چند بیکار نبودیم، ولی از همه توان خود برای مطالبه از دولت استفاده نکردیم. جو احساس عشق و وطن دوستی که میان مردم در این مورد در طی دو دهه گذشته شکل گرفته اصلاً فرصت هر گونه مطالبه گری عمومی از دولت را در این مورد گرفته است.»

ولی او معتقد است این دیگر نمی‌تواند راه حل باشد: «در درجه اول باید یک اراده جدی برای جلوگیری از بروز آتش سوزی شکل بگیرد. ما هر ساله در حال از دست دادن نیروهای مردمی بر اثر نداشتن آموزش و امکانات مناسب هستیم و دیگر نمی‌خواهیم این موضوع تکرار بشود. بر اساس آمار ما از سال ۹۴ تا امروز، ۱۷ نفر البته با چند نفری که در منطقه حلبچه عراق برای خاموش کردن آتش فعالیت کرده‌اند، کشته شده‌اند. به نظر من در درجه اول نبود امکانات، و بعد نبود آموزش کافی منجر به این حجم از تلفات انسانی شده است.»

بهزادی ادامه می‌دهد:‌ «خود بروز آتش سوزی گسترده و هر ساله در استان، که مقابله داوطلبانه و مردمی با آن  را در یکی دو دهه گذشته به یک ارزش در میان مردم تبدیل کرده مسأله اصلی است.» 

نبود هر گونه آموزش برای مهار آتش سوزی به روش ایمن، چه از سوی نیروهای دولتی، چه نهادهای مدنی، ریسک مرگ در جریان مهار آتش را در سال‌های گذشته چندین برابر کرده است. این‌ها همه از ریسک مرگ، بر اثر عوامل طبیعی مثل گم شدن در طبیعت یا گرفتار حیوانات وحشی شدن جدا است.

باید کاری کرد؛ خاموش کردن آتش دیگر بس است

آرام فتحی، فعال مدنی و شاعر اهل مریوان در کردستان، که تجربه سال‌ها عضویت در انجمن سبز چیا را با خود دارد، با تأکید بر فعالیت‌های اعتراضی مختلف نیروهای مدنی در سال های گذشته، معتقد است این حرکات به اندازه کافی صورت نگرفته است:‌ «امروز بعد از بیش از یک دهه، تلاش نهادهای مدنی و مردم برای مقابله با آتش، و البته تلفات جانی سنگینی که آن‌ها پرداختند، راهی جز این نیست که بخش زیاد نیروی خود را صرف اعتراض به این آتش سوزی‌ها کنیم. جلوگیری از آتش سوزی به جای مهار آتش، که باید خواست اصلی مردم از دولت باشد، در سال‌های گذشته بیشتر از قبل مطرح شده، ولی باز دیدگاه اسطوره‌ای به و قهرمانانه به کسانی که در این حرکت سهیم می شوند، از گسترش این اعتراض جلوگیری کرده است.»

آرام فتحی که چند سال گذشته به فرانسه مهاجرت کرده، درباره این دید اسطوره‌ای به نیروهای مدنی سهیم در مهار آتش توضیح می‌دهد:‌ «در بیش از یک دهه گذشته، نیروهایی بسیار خوشنام و محبوب در میان مردم جان خود را بر سر دفاع از محیط زیست کردستان گذاشتند. این موضوع که همیشه با یک حس وطن دوستی همراه بوده است، کار داوطلبانه در مهار آتش را کم کم در استان کردستان به یک ارزش تبدیل کرد.»

او به نام فعالانی مثل «شریف باجوَر» و «امید حسین زاده» اشاره می‌کند که سوم شهریور سال ۱۳۹۷ هنگام تلاش برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های مریوان در کوه‌های «پیران» و «دالانی» جان باختند. این‌ها از نخستین نفراتی بودند که در این راه کشته شدند و نام آن‌ها در کردستان به یادها ماند. یک مرد سالخورده هم سال ۹۴ جان خود را از دست داد، که کمتر از او یاد شده است.

شریف باجوَر از شهروندان کردستان بود که با وجود سن نه چندان زیاد، در میان مردم استان بسیار مورد اعتماد بود و حتی در حل بسیاری اختلافات میان خانواده‌ها و شهروندان مشارکت داشت. در ادامه و تقریباً هر ساله شماری از نیروهای مردمی جان خود را در این راه از دست می‌دهند و از آن سو هم نیروهای ــــــ بیشتری به سمت طبیعت برای مهار آتش روانه می‌شوند.

این ارزش از یک سو از نظر آرام فتحی، به گسترش مشارکت در برخورد با آتش در کردستان منجر شد؛ رویدادی که اگر رخ نمی‌داد، به ویژه در میان بی‌تفاوتی نهادهای دولتی، معلوم نبود سرنوشت جنگل‌ها و دشت‌های کردستان و در رشته کوه‌های زاگرس چه می‌شد.

از آن سو اما به نظر این فعال مدنی، این روحیه «فداکاری» یک آسیب مهم هم بر جا گذاشته است:‌ «امروز پس از همه این سال‌ها که مردم فداکاری نیروهای مردمی را دیدند، یک آسیب هم بر جا مانده که خوب است درباره آن صحبت بشود. آسیب این است که بسیاری از جوانان با الگو قرار دادن این نیروها که شماری از آن‌ها کشته شده‌اند، بدون هیچ آمادگی قبلی، برای خاموش کردن آنش به جنگل‌ها و دشت‌ها می‌روند. باید کاری کرد که از آتش سوزی جلوگیری کرد. بحث حتی در سال‌های قبل هم این بود که مثلاً برخی فعالان محیط زیست معتقد بودند حتی برگزاری یک تجمع به فرض که با دستگیری افراد هم رو به رو شود، باز از این حجم از تلفات جانی که مردم در اثر ورود به صحنه آتش می‌دهند کمتر است.» 

آرام فتحی اضافه می‌کند، البته این خواست جدیدی نیست که تنها اخیراًِ طرفدار پیدا کرده باشد. او می‌گوید، در سال‌های گذشته هم عده‌ای بودند که می‌گفتند، حتی هزینه تجمع یا اعتصاب مقابل اداره اطلاعات و بازداشت هم از این که در چهار ماه نزدیک به بیست نفر از جوانان کردستان از دست بروند کمتر است. ما کارهای مختلف از جمله برای اعتراض به تصاحب کوه‌های آبیدر در سنندج کمپین‌های مختلف برگزار شد: «شکایت‌های حقوقی مثلاً از سپاه پاسداران به عنوان بانی اصلی آتش سوزی‌ها با عامل انسانی و عمدی تا امروز بارها انجام شده است. به هیچ کدام از این شکایت‌ها با بهانه‌های مختلف رسیدگی نشده است. حتی گاهی اوقات مدیران اداره منابع طبیعی و محیط زیست هم گاهی در این شکایات همراه ما بوده‌اند که بعد از مدتی متاسفانه جا به جا شده‌اند.» 

از آن سو حرکات اعتراضی زیادی هم به تخریب محیط زیست از سوی مافیاها صورت گرفته است. یکی مثلاً اواسط دهه ۹۰ شمسی در اعتراض به ساختمان سازی سپاه برای ساخت و ساز در بالادست دریاچه زریبار در سنندج به عنوان یک محیط بسیار جذاب توریستی بود. ما حتی در انجمن سبز چیا شکایت هم کردیم که بی‌فایده بود. پیش از آن بارها تجمع و نامه‌های سرگشاده داشتیم که به آن‌ها هم هیچ توجهی نشد.»

همان سال ۹۱ سه نفر از اعضای هیأت مدیره انجمن سبز چیا بازداشت و چند ماه در سلول ماندند. دربازداشت، هر چند اداره اطلاعات تأکید می‌کند این دستگیری‌ها ارتباطی به انجمن ندارد، ولی از آن سو به گفته آرام فتحی، بازجویان مدام از افراد بازداشتی درباره فعالیت در انجمن می پرسند و در ادامه یک اتهام عضویت آن‌ها در احزاب کردی را مطرح می‌کنند که این وحشت ناشی از فعالیت محیط زیستی را به شدت بالا می‌برد.

آرام فتحی، درست مثل بهروز بهزادی، نمونه‌های فراوان حرکات اعتراضی در طول بیش از یک دهه گذشته در مورد تخریب محیط زیست در کردستان را مطرح کردند. مشابهت همه این نمونه‌ها اولاً بی‌اثر بودن آن‌ها از نظر تغییر رویه حکومت، و دوم مشترک بودن بسیاری از نقاط کردستان که قبلاً زمین‌های آن‌ها مورد تصاحب غیر قانونی قرار گرفته، و از دیگر سو، بخشی از زمین‌هایی‌است که امروز ماه‌ها است در آتش می‌سوزند. 

رشته کوه‌های آبیدر، که مردم سنندج برای آن ارزش معنوی خاصی قائل هستند و البته به دلیل توریستی بودن، ارزش مادی خاصی هم دارد، یکی از همین‌ها است، که قبلاً سپاه روی آن دست گذاشته بود و امروز هم در آتش می‌سوزد. شاید از همین رو است که این بار این فعالان مدنی کردستان می‌گویند، حرکات مدنی گسترده‌تر از پیش برای خواست پیشگیری از آتش سوزی هر روزه در جنگل‌ها و دشت‌ها باید در اولویت کنش‌ها قرار گیرد.


© کپی‌رایت ایران‌درفت ـــ کپی و تکثیر این مقاله در رسانه‌های اجتماعی ممنوع است.

 

دنباله مطلب

گذار از تونل: زندگی و اقتصاد در تهران

گذار از تونل: زندگی و اقتصاد در تهران

در تهران، قیمت‌ها مثل سایه‌های روی دیوار در حرکت هستند، ناپایدار، زنده، هر ساعت شکل عوض می‌کنند. شهر نفس می‌کشد اما به جلو نمی‌رود؛ دور خودش می‌چرخد و زبان بقا را زمزمه می‌کند: اجاره، نرخ ارز، نان، دارو، و امید به نوری در انتهای تونل.

نوشته عبدی کلانتری
از جمله تصاویر نمادین مبارزه قهرمانانه جوانان در دوران قیام ژینا

صعودِ زندگی: روایت ایرانِ پس از ژینا

بیم‌هایی جدی در افق است. رژیم جمهوری اسلامی زخم‌خورده اما خطرناک است. همین جنگ کوتاه با اسرائیل نشان داد که کشور تا چه حد آسیب‌پذیر و مردم چه اندازه بی‌پناه‌اند. پرسش سختی پیش روی جامعه قرار دارد: چگونه می‌توان استبداد داخلی را به پایان برد بی‌آن‌که طعمهٔ جنگ خارجی یا هرج‌ومرج داخلی شد؟

lock-1 نوشته سیاوش شهابی
با چه روشی دستاوردهای جنبش را بسنجیم

با چه روشی دستاوردهای جنبش را بسنجیم

پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، تغییرات دیده شد، اما نامتقارن. در سطح تصویر عمومی، نشانه‌های آزادی بیشتر شد. در هسته‌ی سخت فرهنگ و سیاست، فشار و هزینه بالا ماند. هدف این مقاله توضیح همین عدم‌تعادل است: چه چیز تغییر کرده، چه چیز ثابت مانده، و از کجا باید سنجش و تثبیت دستاوردها را ادامه داد.

نوشته سیاوش شهابی