شروع کار ما: یادداشتی از ناشر

در شرکت «فرستدرَفت مدیا»*، ما بر این باوریم که روزنامهنگاری یک مفهوم یکسان و ثابت در سراسر جهان نیست. این حرفه در بستر خاص جغرافیا، فرهنگ و تاریخ شکل میگیرد. آنچه در یک دموکراسی غربی بهعنوان روزنامهنگاری شناخته میشود، با آنچه برای یک رسانهی فارسیزبان در تبعید معنا دارد، یکی نیست. با این حال، در میان تمام این تفاوتها، چند اصل باید همواره مشترک باقی بمانند: تعهد به مخاطب، وفاداری به ارائهی روشن مطالب و زمینهی آنها، و باور به این که ژورنالیسم اگر خلاق نباشد میمیرد.
در دموکراسیهای غربی، از روزنامهنگاری بهعنوان «نگهبان» نهادهای دموکراتیک یاد میشود؛ نهادی که نقش افشاگر، ناظر، راستیآزما، و گاه داور حقیقت را به عهده دارد. اما وقتی این روزنامهنگاری نه در یک ساختار بومیِ دموکراتیک، بلکه خارج از کشور محل زیست اکثر خوانندگاناش، از تبعید، انجام میشود، وضع چگونه است؟ روزنامهنگاری فارسیزبان در تبعید نه در تهران یا تبریز، بلکه در کشورهای آزاد شکل میگیرد، اما درباره جامعهای گزارش میدهد که آزاد نیست. همین فاصله باعث میشود روزنامهنگار در تبعید بارهای گوناگونی را همزمان بر دوش کشد: خبررسانی، کنشگری، حفظ فرهنگ، و تعهد در قبال همبستگی برای جامعهای پراکنده.
این مسئولیتهای چندلایه گاه به توانایی میانجامد و گاه به ایستایی. شاهد بودهایم که شرایطِ دشوار بهانهای میشود برای انفعال. تحریم، سانسور، یا این تصور که «ایرانیها توان پرداخت پول برای رسانه ندارند»، تبدیل به مانعی خیالی میشود برای نوآوری. اما در ایراندرَفت، ما این محدودیتها را نه بهعنوان مانع، بلکه بهعنوان فراخوانی برای بازاندیشی میبینیم، فراخوانی برای آنکه بپرسیم از مخاطب خود چه میخواهیم و برای او چه میتوانیم بکنیم.
اول مخاطب
«مخاطب مقدم است»، نه فقط بهعنوان شعار، بلکه روشی در عمل! در نگاه اول این شعار بدیهی به نظر میرسد اما رسانههای فارسیزبان اغلب درک روشنی از مخاطب خود ندارند که این انسان کیست، چه میخواهد، چه میداند و چه نمیداند. نتیجه این ناروشنی تکرار است: رسانههایی که داستانهای مشابهی منتشر میکنند و تنها به هیاهوی خبری دامن میزنند. برعکس، ما به روزنامهنگاری آرام (slow journalism) باور داریم، روایتی که در آن مکث، تأمل و جستجوی عمق جایگزین شتاب میشود. هدف ما دنبالکردن تیتر روز نیست، بلکه توضیح این است که این تیتر از کجا آمده، امروز چه معنایی دارد، و فردا به کجا خواهد رسید. ما میخواهیم مطالبمان نه فقط اطلاعرسان، که روشنگر باشند.
این تعهد فراتر از خود محتواست. ما در حال ساختن رابطهای زنده و دوطرفه با مخاطبانمان هستیم، بر پایهی شفافیت، گفتوگو و اعتماد. از طریق کانالهای بازخورد و مدل عضویت، خوانندگان ما تنها مصرفکننده نیستند؛ آنها همکار ما هستند. آنها از روزنامهنگاریای که میخواهند حمایت میکنند و در جهتگیری آن نقش دارند. در جهانی مملو از داده و شایعه، ما نمیخواهیم بیشتر شویم، میخواهیم واضحتر و فهمیدنی شویم.
نوآوری
بخش زیادی از روزنامهنگاری سنتی بر ساختارهای خشک استوار است. در این مدل، هیأت تحریریه مانند یک دستگاه اداری عمل میکند: ناشر بالا، سردبیر در میانه، خبرنگار در پایین. ساختاری که زمانی برای حفظ توازن قدرت طراحی شده بود، اکنون به کندی و رکود دامن میزند.
در ایراندرَفت، تحریریهی ما تعاونی است، نه سلسلهمراتبی. هر عضوی از تیم ــ چه نویسنده، چه مجری، چه طراح، چه مسئول فنی، یا مسؤل ارتباطگیری با مخاطبان ــ در این پروژه سهمی دارد. این مشارکت تنها سازمانی نیست بلکه دید فلسفیِ ما را شکل میدهد. مرزهای نقشها را کمرنگ میکنیم تا خلاقیت، ریسکپذیری و سازگاری در برابر تغییر را تقویت کنیم.
این اصل بهویژه در روزگاری که فناوریهای جدید رسانهها را به سرعت دگرگون میکنند حیاتی است. از هوش مصنوعی گرفته تا تحلیل رفتار مخاطب، روزنامهنگاری در حال بازتعریف شدن است. بسیاری از رسانهها نوآوری را تهدیدی بیرونی یا کالایی لوکس میدانند. ما آن را ضرورتی درونی و وظیفهای همگانی میدانیم. در ایراندرَفت، همه در آینده شریکاند، و همه در ساختن آن مسئول.
عنوان و روزنامهنگار، در کنار هم
در مدل سنتی رسانه، «برند» یا شناسنامهی رسانه جلو بود و فرد در سایه. مخاطب لوموند یا واشنگتنپست میخواند، نه نویسنده را. نویسندگان، جز چند استثنا، ناشناخته میماندند. اما این ساختار فروریخت، آنهم نه در غرب بلکه در کشورهایی چون مصر و ایران. در دهه ۲۰۰۰، موجی از وبلاگنویسان ظهور کرد که بهواسطهی اعتماد مخاطب، گوی سبقت را از رسانههای رسمی ربودند. در ایران، این روند با سرکوب زودهنگام متوقف شد. اما در غرب، این ترکیب میان اعتبار نهاد و صدای فردی در رسانههایی مانند دی کرسپاندنت (هلند) ، زتلند (دانمارک)، و کروتریپورتر (آلمان) شکل گرفت.
این رسانهها روزنامهنگاران را نه در حاشیه، بلکه در مرکز قرار میدهند. مخاطب با تحلیل و تخصص فرد آشنا میشود، و این آشنایی به اعتماد و مشارکت میانجامد. ایراندرَفت میخواهد این مدال را پیبگیرد. این مدل چرا اهمیت دارد؟ اول، چون اعتماد میسازد. دوم، چون به حرفهای شدن نویسندگان کمک میکند. سوم، راههای جدیدی برای درآمدزایی باز میکند، از جمله عضویت، کمک مالی، سخنرانی، نوشتن کتاب و غیره.
چرا اکنون
ایراندرَفت فقط یک رسانه دیگر نیست. یک نقشهی تازه است. سعی داریم تا فرضهای کهنه را به چالش بکشیم، دربارهی سکوت مخاطب، دربارهی اقتدار نهاد، و دربارهی آنچه «ممکن» است. میخواهیم رسانهای بسازیم که در آن مخاطب، شریک است؛ روزنامهنگار، صاحب صداست؛ و نوآوری، امری طبیعی است.
زمینهی ما که ایران باشد خاص است، اما آرمانمان جهانی است. ما باور داریم که روزنامهنگاری باید به مردم کمک کند تا آگاهتر، مرتبطتر، و معنادارتر زندگی کنند. شما را به همراهی با خود دعوت میکنیم، زیرا روزنامهنگاری، در نهایت، دربارهی ما نیست، دربارهی ما همه است.
* First Draft Media